بازاریابی؛ دروغ یا صداقت؟!

صداقت در بازاریابی

همه ی بازاریاب ها داستانی را تعریف می کنند که اگر آن داستان مورد انتظار و مطلوب خریدار باشد آن را باور کرده و به آن ها اعتماد خواهد کرد. کار فروش مادامی که این داستان ها مورد علاقه و پذیرش مشتری است درست پیش می رود اما در صورتی که قصه بر مبنای واقعیت نباشد، نقشه ی بازاریاب خراب می شود. زمانی که قرار است کالایی را بازاریابی کرده و بفروشید امکان دارد از هر کلکی برای بردن بازی استفاده کنید. استفاده از شگردهای غیراخلاقی ممکن است در کوتاه مدت منجر به جلب مشتری و افزایش فروش و در نهایت سود بسیاری شود اما در دراز مدت نتیجه ی معکوس دارد. اما مساله‌ی صداقت در بازاریابی مساله‌ای مهمی است که در این مطلب سعی داریم نگاه کوچکی به آن داشته باشیم.

آیا صداقت در بازاریابی به کسب و کار ما کمک می‌کند؟

شاید این سوال پیش آید که چطور صداقت در بازاریابی در مورد کاستی ها و نقاط ضعف کالا یا خدمات مورد نظر می تواند ما را به موفقیت در بازاریابی برساند؟ در طول زمان، بسیاری از بازاریابان به اهمیت این موضوع پی برده اند و دلایل مختلفی را مبنی برصحت آن مطرح می کنند که از جمله ی آن ها به موارد زیر می توان اشاره نمود:

صداقت مشتریان شما را غافلگیر می کند.

سالیان سال است که مشتریان عادت کرده اند که فقط اطلاعات فیلتر شده ای از نقاط قوت و مزایای خدمات یا محصول را از فروشنده دریافت کنند. حال اگر اطلاعاتی مبنی بر نقاط ضعف و کاستی های محصول به آن ها داده شود این مسئله بسیار برای آن ها غیره منتظره خواهد بود. درست است که با این کار احتمال دارد برخی از مشتریان از خرید خود منصرف شود اما مطمئنا بسیاری از آن ها به خاطر این صداقت در بازاریابی شما را تحسین خواهند کرد.

صداقت، اطمینان از کیفیت محصول را به مشتری نشان می دهد.

وقتی یک بازاریاب با قوت در مورد کاستی های کالای خود صحبت می کند گویای این واقعیت است که نسبت به ویژگی های محصول خود شناخت و اطمینان کامل دارد.

راستگویی بین فروشنده و خریدار اعتماد ایجاد می کند.

وقتی که فرد بازاریاب با صداقت نقاط ضعف را با مشتری در میان می گذارد مسلما مشتری می تواند به ادعاهای او در مورد نقاط قوت کالا اعتماد کند. اعتماد مشتری سرمایه ی ارزشمندی است که به صورت تدریجی و در گذر زمان ایجاد می شود اما با فریبکاری و بی صداقتی به سرعت از دست می رود.

با صداقت می توان مشتریان واقعی را از غیر واقعی تمیز داد.

با شنیدن کم و کاستی های محصول یکسری از افراد که کالای شما مناسب آن ها نیست از خرید منصرف می شود و به سراغ برند دیگری خواهند رفت. در نگاه اول شاید این یک شکست در بازاریابی به حساب آید اما در عمل این طور نیست. در واقع، شما با صداقت از دست مشتریان پردردسری که ممکن است به دلیل نارضایتی از محصول از شما شکایت کنند راحت شده اید و در عوض مشتریان واقعی خود را شناخته و برای آن ها وقت و انرژی خود را صرف می کنید.

صداقت در بازاریابی منجر به وفاداری مشتریان خواهد شد.

بله؛ روراستی در مورد مشکلات، کار بازاریاب را سخت می کند اما در عوض او خدمات یا کالا را درست بر مبنای نیاز و انتظار مشتریان واقعی عرضه کرده و رضایت و اعتماد آن ها را جلب می نماید که این امر در نهایت به وفاداری خریداران می انجامد.

با دانستن نقاط ضعف تلاش برای برطرف کردن آن بیش تر می شود.

با علم به کاستی ها و میزان ریزش خریداران، تیم ارائه دهنده ی خدمات یا تولید کننده ی کالا، تلاش مضاعفی به منظور جبران یا از بین بردن عیوب و کاستی نموده که در نهایت منجر به بهبود کیفیت خدمات و محصول می شود.

صداقت برای صاحبان کسب و کار خوش نامی و اعتبار به ارمغان می آورد.

به طور کلی، اکثر بازاریابان برای فروش محصول و دستیابی به سود صرفا به پررنگ کردن مزایا و برتری های آن نسبت به سایر کالاهای مشابه می پردازند. اما اگر در کنار نقاط قوت، نقاط ضعف محصول مورد ارائه را نیز انعکاس دهند می توانند در کنار سود بیش تر به اعتماد، اعتبار و وفاداری خریداران واقعی خود دست یافته و به آن ها نشان دهند که تا چه میزان دغدغه ی برطرف کردن نیاز آن ها را دارند.

 

پیشنهاد می‌کنیم مقالات زیر را مطالعه کنید

 

منابع:

  • Seth Godin, All Marketers Are Liars: The Power of Telling Authentic Stories in a Low Trust World (۲۰۰۵).
  • ۴ Reasons Why Shockingly Honest Marketing Is Successful, Oxford College of Marketing is part of the Oxford Professional Education Group.
  • motoza The Importance of Honesty In Sales & Marketing, August 9, 2017

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *